سال 61 ه.ق عصر روز دهم محرم لشکر یزید بعد از این که امام حسین (علیهالسلام) را به شهادت رساند به دستور فرماندهان خود دست به غارت و آتش زدن خیمهها و آزار و اذیت خاندان نبوت زدند. آنها به سوی خیمههای حرم امام حسین (علیهالسلام) روی آوردند و اثاث و لباسها و شتران را به یغما بردند و گاه بانویی از آن اهلبیت پاک با آن بیشرمان بر سر جامهای در کشمکش بود و عاقبت آن لعنت شدگان الهی جامه را از او میربودند.(1)دختران رسول خدا (صلی الله علیه و آله) و حریم او از خیمهها بیرون آمده و میگریستند و در فراق حامیان و عزیزان خود شیون و زاری مینمودند. بعد از این اموال اهلبیت را با سر و پای برهنه و لباس به یغما رفته به اسیری گرفتند.
لشکریان یزید گفتهاند: عباس(ع) اندکی تأمل کرد، بعد دیدیم آب نخورده بیرون آمد، آنجا کسی ندانست که چرا او آب نیاشامید، اما وقتی که بیرون آمد رجزی خواند که از آن میشد فهمید چرا آب ننوشید.
در برخی از مقاتل نقل شده است هنگامی که
حضرت ابوالفضل العباس(ع) به شریعه آب فرات رسید، آب را برداشت تا چشمش به آب
افتاد، به یاد لبهاى تشنه امام حسین و فریادهای العطش دختران و کودکان افتاد و
دلش نیامد که آب بنوشد و آب را روى آب ریخت و گفت: من آب بخورم و آقایم تشنه
باشد!؟
برخی در این زمینه شبهه کردند که چه کسی
این مطالب را از حضرت(ع) شنیده، در حالیکه دشمن او را احاطه کرده بود؟
مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات حوزه
علمیه قم اینگونه به این شبهه پاسخ میدهد:
قبل از پاسخ، نکتهای در رابطه با مقام
و منزلت حضرت عباس(ع) ذکر میشود:
امام سجاد(ع) می فرماید: «برای عمویم
عباس(ع) در روز قیامت و در پیشگاه خدای تبارک و تعالی، مقام و منزلتی است که همه
شهیدان در روز قیامت به آن غبطه میخورند و آرزوی چنین مقامی را میکشند».[1
بنابراین، حضرت عباس(ع) تمام عمرش را در
خدمت ائمه زمان خود گذرانده، بخشی از عمرش را در خدمت پدر بزرگوارش
امیرالمؤمنین(ع) و بخشی دیگر از عمر شریف خود را در خدمت برادر بزرگوارش امام
حسن(ع) گذراند، وقتی که امام حسن(ع) به شهادت رسید، عباس(ع) همیشه ملازم و همراه
برادرش امام حسین(ع) بود.از
همان آغاز حرکت امام حسین(ع) از مدینه به طرف مکه و نیز از مکه به طرف کربلا حضرت عباس(ع)
لحظهای از برادرش جدا نشد، وی پرچمدار و علمدار دشت کربلا و ساقی تشنه لبان بود.وقتی که در روز عاشورا نوبت به آن بزرگوار رسید و تلاش کرد که
با ورود به شریعه فرات، مشک خود را پر و برای تشنه لبان خیمه ها آب برساند، طبق
نقل برخی از منابع: کفی از آب برداشت و خواست بیاشامد، به یاد لب تشنه برادرش امام
حسین(ع) افتاد، آب را روی آب ریخت.[2
روز نهم ماه محرم که معروف به تاسوعا است، آخرین روزى
بود که امام حسین(ع) و یارانش شبانگاه آن را درک کرده بودند و این روز به شب
عاشورا پیوند خورد. بدین جهت در نزد مسلمانان و
محبان اهل بیت(ع) از اهمیت بالایى برخوردار است. مسلمانان تاریخساز ایران اسلامى
همچون بسیاری از مسلمانان سراسر گیتی، این روز را منتسب به غیرتالله و ساقی دشت
کربلا، حضرت ابوالفضل العباس (ع) میدانند، بسان روز عاشورا گرامى داشته و به
سوگوارى مىپردازند. تاسوعا بزرگداشت شهادت اسوه
ایثار و ادب و دلاوری و وفا و حقگذاری عباس بن علی(ع) است و با گذشت بیش از هزار
و سیصد سال، هنوز تاریخ، روشن از کرامتهای اوست و نام او با وفا و ادب و مردانگی
همراه است
آیتالله بهجت: آیا تعبیر "احلی من العسل" شوخی است؟
حضرت سیّدالشهدا ـ علیه السّلام ـ با اختیار خود آن همه مصایب و شهادت و اسارت اهل و عیال خود را تحمّل نمود؛ زیرا پیوسته و حتّى در روز عاشورا بر آن حضرت عرضه مى شد که یا نصر و پیروزى را انتخاب کنند، و یا لقاءاللّه و معاهده و پیمانى را که با خدا بسته است، ولى ایشان با اختیار خود آن مقامات عالیه را انتخاب کردند.
خدا مى داند که آن ها چه مى دیدند!
حضرت قاسم ـ علیه السّلام ـ راجع به مرگ مى گوید:
«اَحْلى مِنَ الْعَسَلِ.»(1) به نقل از قاسم بن حسن ـ علیهماالسّلام ـ شیرین تر از عسل است. آیا این تعبیر شوخى است؟!
ما نمى توانیم درجات و مقامات آن ها را تعقّل و درک کنیم که چه خبر بوده و چه درک مى کردند و چه مى دیدند، همین قدر نقل شده که امام حسین ـ علیه السّلام ـ مقامات اخروى آن ها را به آنان نشان داد.
این که نقل شده عابس در روز عاشورا در میدان جنگ در برابر دشمن لخت شد و زره را از تن درآورد، یک کار عادى و آسان نبود، خواست به دشمن بفهماند که ما از روى عقیده و مرام، راه شهادت را اختیار و انتخاب کرده ایم، نه از روى ناچارى و اجبار و تهدید و اکراه و یا به جهت شرم و حیا، بلکه این مرام ما است، و شجاعانه و عاشقانه و داوطلبانه مى جنگیم و کشته مى شویم و باکى از شهادت نداریم، و طرف مقابل عمر سعد بیچاره و دربند و اسیر ملک «رى» است.
حضرت ابوالفضل ـ علیه السّلام ـ نیز با آن فداکارى هایش مى خواست به آنان بفهماند که محبّت خدا و محبت دوستان خدا چیز دیگرى است که تحمّل هرگونه دشوارى و ناگوارى و سختى در راه رسیدن به آن، سهل و آسان و شیرین است.
1- کلمات الامام الحسین ـ علیه السّلام ـ ، ص 402
منبع: مرکز تنظیم و نشر آثار حضرت آیتالله العظمی بهجت