در این جنگ نرم وظیفه مجموعه فرهنگی این است که هنر را تمام عیار باقالبی مناسب به میدان آورد تا اثر گذار شود

سال1396،اقتصاد مقاومتی،:تولید _اشتغال

چرا خودمان برای شرافت خودمان احترام قائل نیستیم؟

از ماجرای زهرا امیر ابراهیمی تا فیلم اتاق عمل:

اگر کسی به واسطه غریزه جنسی ، کاری ولو اشتباه در خلوت خود انجام بدهد، تنها مرتکب یک خطا ((آن هم بین خود و خدای خود )) شده است اما کسی که از این ماجرا، مخفیانه فیلم می گیرد و تمام کسانی که آن را پخش می کنند و به یکدیگر نشان می دهند، مرتکب اقدام شرم آوری به نام (زیر پا گذاشتن شرافت خود)شان شده اند.

سال 1385 ، یک فیلم خصوصی منتسب به زهرا امیر ابراهیمی در فضای مجازی منتشر شد و به سرعت شیوع پیدا کرد. او در آن زمان به دلیل بازی در سریال "نرگس"، به شدت مشهور شده بود اما ناگهان در اوج محبوبیت و در حالی که آینده درخشانی برای او در سینمای ایران پیش بینی می شد، فاجعه رخ داد و سرنوشت یک دختر ایرانی به کلی دگرگون شد.فاجعه اما فقط برای امیر ابراهیمی نبود. هر چند او در این ماجرا درگیر آبرویش شد و نهایتاً ترک وطن کرد، اما واقعیت این است که در این میان ، فاجعه دیدگان اصلی ، همه ما مردمی بودیم و هستیم که آن فیلم دیدیم، منتشر کردیم، دست به دست پخش کردیم و موبایل به موبایل پراکندیم تا خدای ناکرده کسی نباشد که فیلم خصوصی یک شهروند را ندیده باشد! حتی در آن زمان، سی دی فروشان غیرقانونی هم در کنار گوش عابران زمزمه می کردند که فیلم زهرا امیر ابراهیمی را هم دارند. این نوشتار ، قصد بازخوانی ماجرای زهرا امیرابراهیمی را ندارد چه آن که اولاً هر چه بوده تمام شده است و ثانیاً آنچه او انجام داده بود، کاری بود که خیلی های دیگر هم مرتکبش می شوند ولی هیچگاه عیان نمی شود و به حکم ستار العیوبی، نباید هم بشود. این یادداشت به بهانه انتشار فیلمی از یک زن در اتاق عمل یکی از بیمارستان های جنوب کشور نوشته شده است که نشان می دهد از سال 85 تا کنون ، وضعیت اخلاقی جامعه لااقل در خصوص حفظ حریم ها ، بهتر نشده است. در این ماجرا، متأسفانه کادر پزشکی از این زن در حالت نامتعارفی تصویر برداری کرده و سپس یکی از آنها ، فیلم را در فضای مجازی پخش کرده است. بلافاصله بعد از این ماجرا ، دهها سایت ، لینک دانلود این ویدئوی شرم آور را منتشر کردند و در فاصله اندکی ، جست و جوی کلمات مربوط به این ماجرا به طرز وحشتناکی در گوگل، یاهو و ... افزایش یافت به طوری که وبمستر گوگل، بعضاً تا 1750 درصد افزایش جست و جو برای کلمات مرتبط را گزارش کرده است. در شبکه های اجتماعی نیز صدها جوک درباره آن زن ساخته و منتشر شد.
نکته مشترک در فیلم زهرا امیر ابراهیمی و زن اتاق عمل ، این است که تماشاگران و پخش کنندگان این دو فیلم ، همواره از این دو نفر و کار آنها سخن می گویند و ای بسا منکوب و تحقیرشان می کنند ولی از این نکته غافل می شوند که کار خود آنها به مراتب بدتر و زشت تر است.اگر کسی به واسطه غریزه جنسی ، کاری ولو اشتباه در خلوت خود انجام بدهد، تنها مرتکب یک خطا - آن هم بین خود و خدای خود - شده است اما کسی که از این ماجرا ، مخفیانه فیلم می گیرد یا آن را برای اولین بار منتشر می کند و تمام کسانی که آن را پخش می کنند و به یکدیگر نشان می دهند، مرتکب اقدام شرم آوری به نام "زیر پا گذاشتن شرافت خود"شان شده اند.فرقی هم نمی کند که شغل، تحصیلات یا جایگاه اجتماعی افراد چه باشد ؛ همه می توانند شرافت خود را نادیده بگیرند و آرام آرام تبدیل به فردی بدون شرافت انسانی تبدیل شوند، بی آن که خود بدانند.می شود به راحتی فیلمی که از فضای خصوصی دیگران به موبایل یا ایمیل ما رسیده است را پاک کنیم و حتی خودمان هم آن را نبینیم. اما بعضی هایمان ناگهان خود و شخصیت خودمان و شرافت انسانی مان را فراموش می کنیم و چنان تصاویر خصوصی دیگران را به دوستان و آشنایان نشان می دهیم یا ارسال می کنیم که گویا سخن از انیمیشن تام و جری است!هیچ وقت هم فکر نمی کنیم که آن "انسان"ی که فیلمش را می بینیم و برای دیگران می فرستیم و نیز خانواده و اطرافیانش با کارهای ما در چه وضعیت اسفناکی قرار می گیرند. باز هیچ وقت فکر نمی کنیم که با توجه به رشد فزاینده فناوری های جدید، ممکن است روزی خود ما یا یکی از اطرافیان ما، مقصر یا غیر مقصر، قربانی چنین وضعیتی شویم.خیلی از ما ، وقتی درباره جامعه صحبت می کنیم ، مصلح وار سخن از انحطاط
  اخلاقی جامعه می گوییم و سری به تأسف تکان می دهیم ولی اگر ساعتی بعد ، فیلم خصوصی یک "انسان" به دست مان برسد، برای این که بین دوستان مان متاعی برای عرضه داشته باشیم، آن را برای دیگران می فرستیم و ای بسا با خود می گوییم این شخص را که کسی نمی شناسد... و چنین می شود که دست به دست می گردد تا به اطرافیان او هم برسد و آبرو و زندگی اش از بین برود؛ به همین سادگی و به خاطر این که ما ، کمی بخندیم.

وحشتناک نیست؟ و آیا هر کدام از ما که فیلم و عکس های خصوصی دیگران را منتشر می کنیم یا برای ماجرای آنها جوک درست می کنیم و به هم می فرستیم، سهامدار انحطاط اخلاقی جامعه نیستیم؟ و مگر جز این است که جامعه از من و تو و دیگرانی تشکیل شده است که اتفاقاً همه مان خودمان را موجودی جدا از جامعه می پنداریم و همیشه دیگران و کلیت جامعه را متهم می کنیم؟
برای خودمان، برای شرافت و انسانیت مان و برای خانواده و فرزندان مان ، چنین فیلم هایی را نبینیم و به دیگران نفرستیم. آسیب جامعه آلوده، اگر به فوریت و به طور مستقیم دامن شخص ما را نگیرد، می تواند برای فرزندان ما که در جامعه ای که برایشان می سازیم زندگی کنند، بسیار خطرناک باشد و دامنگیر آنها باشد.ندیدن و نفرستادن این فیلم ها و عکس ها ، کار سختی نیست. خودمان به خودمان احترام بگذاریم.

منبع:عصر ایران


 

۲۷ مهر ۹۳ ، ۰۹:۵۹ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
قلم طلایی

حکم آغاز دوره‌ی جدید شورای عالی انقلاب فرهنگی

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای رهبر معظم انقلاب اسلامی در آستانه‌ی آغاز دوره‌ی جدید شورای عالی انقلاب فرهنگی، با صدور حکمی بر مدیریت راهبردی چالش‌های حوزه‌ی فرهنگ با «استفاده کامل و کارآمد و هم‌افزا از همه‌ی فرصت‌ها و ظرفیت‌ها»، «مهار تهدیدها و آسیب‌ها با نگاه حکیمانه و معقول» و «مواجهه‌ی هوشمندانه با معارضه‌های مهاجمان و ستیزه‌گران» به‌عنوان تکالیف اصلی شورای عالی انقلاب فرهنگی تأکید کردند.

ایشان همچنین ۷ اولویت کاری شورای عالی انقلاب فرهنگی از جمله پیگیری تصمیمات و مصوبات قبلی و اجرای سریع آن‌ها، مواجهه‌ی فعال و مبتکرانه با جبهه‌بندی هواداران فرهنگ انقلابی و اسلامی و معارضان عنود آن، پیگیری جدی پیشرفت و شتاب حرکت علمی و فناوری و تحول و نوسازی در نظام آموزشی و علمی کشور به‌ویژه تحول در علوم انسانی را مشخص کردند و ۳ عضو حقوقی جدید را به مجموعه اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی افزودند.

متن حکم رهبر معظم انقلاب اسلامی به این شرح است:

بسم الله الرحمن الرحیم

فلسفه وجودی شورایعالی انقلاب فرهنگی، فهم و تبیین و تثبیت و انفاذ ماهیت فرهنگی انقلاب اسلامی و بازآرایی مداوم جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی و پایش پیشرفت های فرهنگی کشور متناسب با ظرفیت ها و شایستگی های عظیم ایران اسلامی و انقلابی است.مدیریت راهبردی چالش های این حوزه با «استفاده کامل و کارآمد و هم افزا از همه فرصت ها و ظرفیت ها» و نیز «مهار تهدیدها و آسیب ها با نگاه حکیمانه و معقول» و «مواجهه ی هوشمندانه با معارضات مهاجمان و ستیزه گران» از جمله تکالیف اصلی این شورا است. عرصه های کلیدی و اساسی همچون تولید علم، سبک زندگی، آموزش و پژوهش، فرهنگ عمومی، مهندسی فرهنگی، حوزه های مهمی هستند که ساماندهی آن در جمهوری اسلامی به شورایعالی انقلاب فرهنگی سپرده شده است.
التزام شورایعالی انقلاب فرهنگی به نام و عنوان خود، شرط موفقیتش در مأموریت های خطیری است که بر عهده ی آن گذاشته شده است.با توجه به پایان یافتن دوره ای دیگر از مسئولیت شورای عالی انقلاب فرهنگی و در آستانه آغاز دوره ای جدید اعضاء حقوقی و حقیقی این شورا همچون دوره ی گذشته با اضافه شدن معاون برنامه ریزی و نظارت راهبردی رئیس جمهور و معاون رئیس جمهور در امور زنان و خانواده و رئیس دفتر تبلیغات اسلامی به اعضای حقوقی برای یک دوره ۳ ساله دیگر منصوب می گردند.لازم می دانم از زحمات و تلاشهای بی وقفه و مثمرثمر رئیس و اعضاء محترم شورای عالی انقلاب فرهنگی و دبیر محترم و دبیرخانه شورا طی این دوره قدردانی و تشکر و نکات و موارد ذیل را به عنوان اولویت های کاری شورا در دوره جدید اعلام نمایم:
۱- با وجود تلاشهای خوب شورا در پیگیری اولویت های ابلاغی در سالهای گذشته، امروز اولویت اصلی شورا تحقق و اجرای سریع و کامل تصمیمات و مصوبات و پیگیری آنها تا حصول نتیجه کامل می باشد.
۲- با توجه به جبهه بندی جدی میان هواداران فرهنگ انقلابی و اسلامی و معارضان عنود با انگیزه ی آن، شورایعالی انقلاب فرهنگی باید با برخورد فعال و مبتکرانه با این جبهه بندی آشکار فرهنگی، دلبستگان فرهنگ دینی و انقلابی را در داخل و خارج کشور دلگرم و امیدوار و مطمئن و معارضان را نگران و ناامید کند.
۳- با توجه به رویش های معتنابه و جوشش های فراوان فعالیت های فرهنگی در سطوح مردمی، خصوصاً جوانان مؤمن و انقلابی، دستگاههای فرهنگی نظام و در رأس آنها شورای عالی انقلاب فرهنگی باید نقش حلقات مکمل و تسهیل گر و الهام بخش را در فعالیت های خودجوش و فراگیر مردمی عرصه فرهنگ برای خود قائل باشند و موانع را از سر راه آنها کنار بزنند.

4- ارتقاء کمی و کیفی مصرف و تولید محصولات و کالاهای فرهنگی جز با سیاستگذاری های درست و اقدام پیگیر و مستمر و به صحنه آوردن همه ی ظرفیت های ملی این عرصه، ممکن نخواهد شد. باز مهندسی ساختار فعالیت ها و مدیریت های فرهنگی با چنین رویکردی لازمه موفقیت در این آوردگاه تاریخی فرهنگی است. شورایعالی باید بتواند همه ظرفیت های نرم افزاری و سخت افزاری و منابع انسانی حوزه فرهنگ را متناسب با شرایط پیش گفته، بازآرایی و هم افزا کند.

۵- پیگیری جدی پیشرفت و شتاب حرکت علمی و فناوری کشور یکی از اساسی ترین اولویت های کشور است که شورای عالی انقلاب فرهنگی در آن نقش جدی دارد. بحمدالله با تصویب و ابلاغ نقشه جامع علمی کشور، حوزه علم و فناوری نقشه راه خود را یافته، ستاد راهبری نقشه جامع علمی تشکیل شده؛ و حرکت در آن مسیر آغاز گردید و تاکنون آثار و دستاوردهای خوبی هم در پی داشته است، لازم است این مسیر با جدیت و اهتمام بیشتری بویژه از سوی مسئولان در قوای سه گانه و خصوصاً دولت محترم دنبال شود. شتاب رشد علمی کشور نباید به هیچ بهانه ای حتی اندکی کاهش یابد، بلکه باید روز به روز بر آن افزوده شود و شورا نیز نقش خود را در نظارت و پایش و راهبری آن بطور جدی و فعال ایفا نماید.

-6 مهندسی فرهنگی و موضوع تحول و نوسازی در نظام آموزشی و علمی کشور اعم از آموزش عالی و آموزش و پرورش و نیز تحول در علوم انسانی که در دوره های گذشته نیز مورد تأکید بوده است، هنوز به سرانجام مطلوب نرسیده است، به تعویق افتادن این امور خسارت بزرگی متوجه انقلاب اسلامی خواهد کرد، لذا باید این امور جدی تر گرفته شده و با یک بازنگری و برنامه ریزی جدید طی مدت زمان معقول و ممکن به سرانجام خود برسد.
۷- تشکیل منظم و به موقع جلسات شورای عالی و حضور فعال و با مطالعه و سازنده اعضاء بویژه رؤسای محترم قوا در جلسات و مباحث شورا و صرف وقت و همت کافی توسط همه اعضاء بویژه اعضاء حقیقی مورد تأکید می باشد.توفیقات همه ی حضرات را از خداوند متعال مسألت میکنم.

سیّد علی خامنه ای

۱۳۹۳/۷/۲۶

 

۲۶ مهر ۹۳ ، ۲۰:۰۷ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
قلم طلایی

ویژه روز مباهله

شرح مختصر واقعه مباهله:

مباهله پیامبر با صلی الله علیه و آله و سلم مسیحیان نجران، در روز بیست وچهارم ذی الحجّه سال دهم هجری اتفاق افتاد. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلمطی نامه ای ساکنان مسیحی نجران را به آیین اسلام دعوت کرد. مردم نجران که حاضر به پذیرفتن اسلام نبودند نمایندگان خود را به مدینه فرستادند و پیامبر صلی الله علیه و آله و سلمآنان را به امر خدا به مباهله دعوت کرد.

وقتی هیئت نمایندگان نجران، وارستگی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را مشاهده کردند، از مباهله خودداری کردند. ایشان خواستند تا پیامبر صلی الله علیه و آله و سلماجازه دهد تحت حکومت اسلامی در آیین خود باقی بمانند.

موقعیت جغرافیایی:

بخش با صفای نجران، با هفتاد دهکده تابع خود، در نقطه مرزی حجاز و یمن قرار گرفته است. در آغاز طلوع اسلام این نقطه، تنها نقطه مسیحی نشین حجاز بود که مردم آن به عللی از بت پرستی دست کشیده و به آیین مسیح علیه السلام گرویده بودند.

دعوت به اسلام:

پیامبر اکرم، حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله و سلم برای گزاردن رسالت خویش و ابلاغ پیام الهی، به بسیاری از ممالک و کشورها نامه نوشت یا نماینده فرستاد تا ندای حق پرستی و یکتاپرستی را به گوش جهانیان برساند. هم چنین نامه ای به اسقف نجران، «ابوحارثه»، نوشت و طی آن نامه ساکنان نجران را به آیین اسلام دعوت فرمود.

نامه حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلمبه اسقف نجران

مشروح نامه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلمبه اسقف نجران چنین بود: «به نام خدای ابراهیم و اسحاق و یعقوب ((علیهم السلام)). [این نامه ایست] از محمد ((صلی الله علیه و آله وسلم))، پیامبر خدا، به اسقف نجران. خدای ابراهیم و اسحاق و یعقوب ((علیهم السلام)) را ستایش می کنم و شما را از پرستش بندگان به پرستش خدا فرا می خوانم. شما را دعوت می کنم که از ولایت بندگان خدا خارج شوید و در ولایت خداوند درآیید و اگر دعوت مرا نپذیرفتید باید به حکومت اسلامی مالیات (جزیه) بپردازید تا در برابر این مبلغ، از جان و مال شما دفاع کند] و در غیر این صورت به شما اعلام خطر می شود».

عکس العمل نجرانی ها:

نمایندگان پیامبر صلی الله علیه و آله و که حامل نامه دعوت به اسلام از جانب پیامبر صلی الله علیه و آله و سلمبودند، وارد نجران شدند و نامه را به اسقف نجران دادند. او نیز شورایی تشکیل داد و با آنان به مشورت پرداخت. یکی از آنان که به عقل و درایت مشهور بود گفت: «ما بارها ازپیشوایان خودشنیده ایم که روزی منصب نبوت ازنسل اسحاق علیه السلامبه فرزندان اسماعیلعلیه السلام انتقال خواهد یافت و هیچ بعید نیست که محمد صلی الله علیه و آله وسلم ـ که از اولاد اسماعیل علیه السلام است ـ همان پیامبر موعود باشد». بنابراین شورا نظر داد که گروهی به عنوان هیئت نمایندگان نجران به مدینه بروند تا از نزدیک با محمد صلی الله علیه و آله و سلمتماس گرفته، دلایل نبوت او را بررسی کنند.

گفتگوی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم با هیئت نجرانی:

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلمدر مذاکره ای که با هیئت نجرانی در مدینه به انجام رسانید آنان را به پرستش خدای واحد دعوت کرد. امّا آنان بر ادعای خود اصرار داشتند و دلیل الوهیت مسیح را، تولد عیسیعلیه السلام بدون واسطه پدر می دانستند.

در این هنگام فرشته وحی نازل شد و این سخن خدا را بر قلب پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم جاری ساخت: «به درستی که مَثَل عیسی نزد خداوند مانند آدم است که خدا او را از خاک آفرید». در این آیه، خداوند، با بیان شباهت تولد حضرت عیسی علیه السلام و حضرت آدم علیه السلام، یادآوری می کند که آدم((علیه السلام))  را با قدرت بی پایان خود، بدون این که دارای پدر و مادری باشد، از خاک آفرید و اگر نداشتن پدر گواه این باشد که مسیحعلیه السلام فرزند خداست، پس حضرت آدمعلیه السلام  برای این منصب شایسته تر است؛ زیرا او نه پدر داشت و نه مادر.

اما با وجود گفتن این دلیل، آنان قانع نشدند و خداوند به پیامبر خود، دستور مباهله داد تا حقیقت آشکار و دروغ گو رسوا شود.

مباهله، آخرین حربه:

خداوند پیش از نازل کردن آیه مباهله، در آیاتی چند به چگونگی تولد عیسی علیه السلام می پردازد و مسیحیان را با منطق عقل و استدلال روبرو می کند و از آنان می خواهد که عاقلانه به موضوع بنگرند.

بنابراین پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم، در ابتدا سعی کرد با دلایل روشن و قاطع آنان را آگاه کند، اما چون استدلال موجب تنبّه آنان نشد و با لجاجت و ستیز آنان مواجه گشت، به امر الهی به مباهله پرداخت.

خداوند در آیه 61 سوره آل عمران می فرماید: «هرگاه بعد از دانشی که به تو رسیده، کسانی با تو به محاجّه و ستیز برخیزند، به آنها بگو بیایید فرزندانمان و فرزندانتان و زنانمان و زنانتان، و ما خویشان نزدیک و شما خویشان نزدیک خود را فرا خوانیم؛ سپس مباهله کنیم و لعنت خدا را بر دروغ گویان قرار دهیم».

دیدگاه بزرگان نجران درباره مباهله:

در روایات اسلامی آمده است که چون موضوع مباهله مطرح شد، نمایندگان مسیحی نجران از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم مهلت خواستند تا در این کار بیندیشند و با بزرگان خود به شور بپردازند.

نتیجه مشاوره آنان که از ملاحظه ای روان شناسانه سرچشمه می گرفت این بود که به افراد خود دستور دادند اگر مشاهده کردید محمد صلی الله علیه و آله و سلم با سر و صدا و جمعیت و جار و جنجال به مباهله آمد با او مباهله کنید و نترسید؛ زیرا در آن صورت حقیقتی در کار او نیست که متوسل به جاروجنجال شده است و اگر با نفرات بسیار محدودی از نزدیکان و فرزندان خردسالش به میعادگاه آمد، بدانید که او پیامبر خداست و از مباهله با او بپرهیزید که خطرناک است.


در میعادگاه چه گذشت؟

طبق توافق قبلی، پیامبرصلی الله علیه و آله و سلمو نمایندگان نجران برای مباهله به محل قرار رفتند. ناگاه نمایندگان نجران دیدند که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرزندش حسین علیه السلامرا در آغوش دارد، دست حسن علیه السلام را در دست گرفته و علی و زهرا علیهما السلام همراه اویند و به آنها سفارش می کند هرگاه من دعا کردم شما آمین بگویید. مسیحیان، هنگامی که این صحنه را مشاهد کردند، سخت به وحشت افتادند و از این که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم، عزیزترین و نزدیک ترین کسانِ خود را به میدان مباهله آورده بود، دریافتند که او نسبت به ادعای خود ایمان راسخ دارد؛ زیرا در غیر این صورت، عزیزان خود را در معرض خطر آسمانی و الهی قرار نمی داد.

بنابراین از اقدام به مباهله خودداری کردند و حاضر به مصالحه شدند.

سخنان ابوحارثه درباره مصالحه:

هنگامی که هیئت نجرانی پیامبرصلی الله علیه و آله و سلمرا در اجرای مباهله مصمّم دیدند، سخت به وحشت افتادند. ابوحارثه که بزرگ ترین و داناترین آنان و اسقف اعظم نجران بود گفت: «اگر محمد صلی الله علیه و آله و سلم بر حق نمی بود چنین بر مباهله جرئت نمی کرد.

اگر با ما مباهله کند، پیش از آن که سال بر ما بگذرد یک نصرانی بر روی زمین باقی نخواهد ماند». و به روایت دیگر گفت: «من چهره هایی را می بینم که اگر از خدا درخواست کنند که کوه ها را از جای خود بکند، هر آینه خواهد کَند. پس مباهله نکنید که در آن صورت هلاک می شوید و یک نصرانی بر روی زمین نخواهد ماند».

سرانجام مباهله:

ابوحارثه، بزرگ گروه، به خدمت حضرت آمد و گفت: «ای ابوالقاسم  صلی الله علیه و آله و سلم، از مباهله با ما درگذر و با ما مصالحه کن بر چیزی که قدرت بر ادای آن داشته باشیم».

پس حضرت با ایشان مصالحه نمود که هرسال دوهزار حُلّه بدهند که قیمت هر حلّه چهل درهم باشد و بر آنان که اگر جنگی روی دهد، سی زره و سی نیزه و سی اسب به عاریه بدهند.

مباهله پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم با نصرانیان نجران، از دو جنبه نشان درستی و صداقت اوست. اوّلاً، محض پیشنهاد مباهله از جانب پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلمخود گواه این مدعاست؛ زیرا تا کسی به صداقت و حقانیّت خود ایمان راسخ نداشته باشد پا در این ره نمی نهد.

نتیجه مباهله، بسیار سخت و هولناک است و چه بسا به از بین رفتن و نابودی دروغ گو بینجامد. از طرف دیگر، پیامبر صلی الله علیه و آله و سلمکسانی را با خود به میدان مباهله آورد که عزیزترین افراد و جگرگوشه های او بودند. این خود، نشان عمق ایمان و اعتقاد پیامبر صلی الله علیه و آله و سلمبه درستی دعوتش می باشد که با جرأت تمام، نه تنها خود، بلکه خانواده اش را در معرض خطر قرار می دهد.

مباهله، سند عظمت اهل بیت((علیهم السلام))

مفسران و محدثان شیعه و اهل تسنّن تصریح کرده اند که آیه مباهله در حق اهل بیت پیامبر ((علیهم السلام))نازل شده است و پیامبر صلی الله علیه و آله و سلمتنها کسانی را که همراه خود به میعادگاه برد فرزندانش حسن و حسین و دخترش فاطمه و دامادش علی ((علیهم السلام)) بودند. بنابراین منظور از «اَبْنائَنا» در آیه منحصرا حسن و حسین ((علیهما السلام)) هستند، همان طور که منظور از «نِساءَنا» فاطمه ((علیها السلام)) و منظور از «اَنْفُسَنا» تنها علی ((علیه السلام)) بوده است.

این آیه هم چنین به این نکته لطیف اشاره داردکه علی((علیه السلام))در منزلت جان و نفس پیامبر است.



نزول آیه تطهیر در روز مباهل:

روزی که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم قصد مباهله کرد، قبل از آن عبا بر دوش مبارک انداخت و حضرت امیرالمؤمنین و فاطمه و حسن و حسین ((علیهم السلام))را در زیر عبای مبارک جمع کرد و گفت: «پروردگارا، هر پیغمبری را اهل بیتی بوده است که مخصوص ترینِ خلق به او بوده اند. خداوندا، اینها اهل بیت منند. پس شک و گناه را از ایشان برطرف کن و ایشان را پاکِ پاک کن.»

در این هنگام جبرئیل نازل شد و آیه تطهیر را در شأن ایشان فرود آورد: «همانا خداوند اراده فرمود از شما اهل بیت پلیدی را برطرف فرماید و شما را پاکِ پاک کند.

اعمال روز مباهله:

روز بیست و چهارم ذی الحجّه، روزمباهله پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم با مسیحیان نجران است که در نزد مسلمانان، اهمیت خاصّی دارد؛ چرا که گواه حقانیت و درستی دعوت پیامبر و عظمت شأن اهل بیت مکرّم اوست.

در کتاب شریف مفاتیح الجنان، اعمال مخصوصی بدین شرح برای این روز ذکر شده است:

اول: غسل، که نشان پالایش ظاهر از هر آلودگی و آمادگی برای آرایش جان و صفای باطن است؛

دوم: روزه، که سبب شادابی درون است؛

سوم: دو رکعت نماز؛

چهارم: دعای مخصوص این روز که به دعای مباهله معروف است و شبیه دعای سحر ماه رمضان می باشد.

هم چنین در این روز خواندن زیارت امیرالمؤمنین((علیه السلام)) به ویژه زیارت جامعه روایت شده است. احسان به فقرا و محرومان به تأسّی از مولی الموحدین علی ((علیه السلام))  که در رکوع نمازش به نیازمند احسان فرمود، سفارش شده است.

۲۶ مهر ۹۳ ، ۱۵:۲۸ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
قلم طلایی

ویژه نامه نوروز امامت (ویژه عید سعید غدیر خم)



خلاصه‏ اى از واقعه غدیر:

زمینه‏ هاى تاریخى حادثه غدیر:

مراسم بعد از خطبه غدیر پیامبر:

حدیثی که به تنهایی برای اثبات ولایت کافیست:

ناگفته های از غدیر خم:

در روز عید غدیر چه کارها باید انجام داد:

پنچاه نام برای روز غدیر:

کلیدی ترین پیام غدیر در سبک زندگی اسلامی:



۲۰ مهر ۹۳ ، ۱۳:۲۵ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
قلم طلایی

امام هادی علیه السلام را بهتر بشناسیم

کتاب ارزشمند و گرانسنگ بحارالانوار تالیف علامه کم نظیر محمد باقر مجلسی (ره)، گنجینه ای از آثار حدیثی شیعه است که از متون و منابع کهن اسلامی گرفته شده است. این مجموعه که با چاپ امروزی 110 جلد دارد جلد پنجاهم آن به زندگی سه امام معصوم یعنی امام جواد و امام هادی و امام عسکری علیهم السلام اختصاص دارد.

یکصد و بیست صفحه از این جلد (صص113-123) مربوط به تاریخ و سیره امام علی النقی علیه السلام است که این بخش به صورت مستقل و با ترجمه جناب آقای موسی خسروی توسط انتشارات اسلامیه به زینت طبه آراسته و در اختیار فارسی زبانان ارادتمند به آن امام والا مقام قرار گرفته است.

آنچه در ادامه می آید برگرفته از جلد پنجاه بحارالانوار است که در مواردی با توضیحاتی همراه می شود.


 مختصری درباره دهمین امام :

امام علی النقی علیه السلام در نیمه ماه ذیحجه سال 212 در جایى بنام «صریا» در نزدیکى شهر مدینه به دنیا آمد.[1] هشت سال و پنج ماه داشتند که پدر بزرگوارشان امام جواد علیه السلام به شهادت رسید و آن حضرت به منصب کبرای امامت رسیدند. سیزده سال از عمر شریفش گذشته بود که به اجبار متوکل مدینه را ترک و در شهر سامرا مستقر شدند و تا آخر عمر پربرکتشان در آنجا بودند. سرانجام امام هادی علیه السلام پس از 33 سال امامت و هدایت خلق خدا در سوم رجب سال 254 در حالیکه حدود 42 سال داشتند به زهر جفا مسموم شده و به شهادت رسیدند و در خانه خود که اکنون مرقد شریفش برپاست به خاک سپرده شدند.

 نام، کنیه و القاب نورانی:

نام آن حضرت را علی و کنیه اش را ابوالحسن نهادند. برخی از القابی که برای آن حضرت برشمرده اند عبارتند از:. نجیب، مرتضی، هادی، نقی، عالم، فقیه، امین، طیب، متوکل و عسکری[2

برخی به غلط گمان می کنند که چون رسول خدا و امامان معصوم علیهم السلام عرب هستند و به زبان عربی سخن می گفته اند پس حوزه رسالت و هدایت آنها عربها هستند. غافل از این که حوزه رسالت پیامبر خدا و به تبع ایشان، محدوده امامت و هدایت امامان معصوم علیهم السلام فراتر از زمانها و زمینهای مربوط به قوم عرب است

اما چرا به امام هادی علیه السلام و فرزندش امام حسن علیه السلام ، عسکری می گویند؟

شیخ صدوق (ره) می نویسد: اساتید ما می گفتند نام محله ای که امام هادی علیه السلام و فرزندشان امام حسن علیه السلام در آنجا سکونت داشتند عسکر نام داشت و به همین دلیل به هر یک از آن دو امام عسکری (منسوب به عسکر) گفته می شد     3]

 

امامت امام هدایت:

صَقْرِ بْنِ دُلَف می گوید: از امام جواد علیه السلام شنیدم که فرمود: «إِنَّ الْإِمَامَ بَعْدِی ابْنِی عَلِیٌّ أَمْرُهُ أَمْرِی وَ قَوْلُهُ قَوْلِی وَ طَاعَتُهُ طَاعَتِی وَ الْإِمَامَةُ بَعْدَهُ فِی ابْنِهِ الْحَسَن‏ ؛ تردید نداشته باشید که امام بعد از من پسرم علی است؛ دستور او دستور من و کلام او کلام من است و پیروی از او پیروی از من است و بعد از امر امامت در پسرش حسن استقرار می یابد

شیخ مفید، این دانشمند کم نظیر، بعد از ذکر چند روایت درباره امامت امام هادی علیه السلام می نویسد:

«و اخبار و روایات در این باره بسیار فراوان است که اگر بخواهیم همه آنها را ذکر کنیم بحث به درازا می کشد».[4

کراماتی خواندنی:

شخصی به نام المنصوری از پدر عموی خود نقل می کند:

روزى خدمت امام هادى علیه السلام رسیده عرض کردم: آقای من! این مرد (متوکل) مرا اخراج و درآمدم را قطع کرده و با این کار باعث رنجش من شده است و او این کار را بعد از آن کرده که فهمیده من از ارادتمندان شمایم. اگر شما از او بخواهید که طلبم را پس دهد یقین دارم که قبول خواهد کرد.

امام فرمود: کارت درست خواهد شد إن شاء اللَّه.

شبانگاه دیدم فرستاده های متوکل یکی پس از دیگری می آیند و مرا نزد او فرا می خوانند. پیش او رفتم. فتح بن خاقان (پیشکار متوکل) جلوی در ایستاده بود، تا مرا دید گفت: مرد! مگر به خانه ات چسبیده ای؟!  متوکل پشت سر هم از من سراغ تو را می گیرد. وارد شدم ؛ متوکل روى رختخواب خود نشسته بود. به من گفت: اباموسى! ما تو را فراموش کرده‏ایم تو هم خودی به ما نشان نمی دهی! ببینم چقدر از ما طلب دارى؟ گفتم: فلان مقدار. دستور داد دو برابر آن را به من بدهند.

از فتح بن خاقان پرسیدم: امام على النقى علیه السلام اینجا تشریف آوردند؟ گفت: نه. پرسیدم نامه‏اى فرستادند؟ گفت: نه. در حال برگشتن بودم که فتح بن خاقان به دنبالم آمد و گفت: من می دانم که تو از آن جناب تقاضا کرده‏اى برایت دعا کند از ایشان درخواست کن تا برای من هم دعا کند.

وقتى خدمت امام علیه السلام رسیدم، تا چشمش به من افتاد فرمود: اباموسى! از چهره‏ات پیداست خوشحالى و راضى هستى. عرض کردم: به برکت شما بله! ولى می گفتند شما آنجا تشریف نبرده‏اید و از متوکل تقاضائى نکردیده اید.

فرمود: خداوند می داند که ما در گرفتاریها به غیر او پناه نمی بریم و در پیشامدهاى سخت، جز بر او توکل نمی کنیم؛ هر وقت هم که درخواست کرده‏ایم ما را رد نکرده است. ترس ما این است که مبادا از این رویه دست برداریم که اگر اینگونه شد خداوند نیز رفتار خود را تغییر خواهد داد.

التماس دعای فتح بن خاقان را به عرض حضرت رساندم. فرمود: او در ظاهر ما را دوست دارد ولى در باطن مخالف ماست؛ دعا نیز تابع نیت و قلب شخص است.

بعد امام فرمود:

وقتی خدا را خالصانه اطاعت کردی و معترف به نبوت رسول خدا و حقوق ما خانواده پیامبر بودی آنگاه اگر چیزى از خدا بخواهى هرگز ناامیدت نخواهد کرد.

عرض کردم: آقای من! آن دعای اختصاصی خودتان را به من بیاموزید. فرمود: من بسیار این دعا را خوانده‏ام و از خداوند درخواست کرده‏ام که هر کس پس از من این دعا را در حرمم بخواند او را مأیوس نکند؛ آن دعا این است:

یَا عُدَّتِی عِنْدَ الْعُدَدِ وَ یَا رَجَائِی وَ الْمُعْتَمَدُ وَ یَا کَهْفِی وَ السَّنَدُ وَ یَا وَاحِدُ یَا أَحَدُ یَا قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ وَ أَسْأَلُکَ اللَّهُمَّ بِحَقِّ مَنْ خَلَقْتَهُ مِنْ خَلْقِکَ وَ لَمْ تَجْعَلْ فِی خَلْقِکَ مِثْلَهُمْ أَحَداً أَنْ تُصَلِّیَ عَلَیْهِمْ وَ تَفْعَلَ بِی‏... که در اینجا حاجت خود را به زبان آورد.[5

 چند نکته که از این روایت استفاده می شود:

1.امام معصوم به اذن الهی عالم به باطن افراد هستند و دوستان و شیعیان خود را از غیر آنها می شناسند.

2.ادعای دوستی و پیروی از اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام وقتی کارساز است که به واقع و از درون باشد؛ ادعای زبانی تنها، آخرت را آباد نمی کند.

3.       اخلاص در بندگی خدا و اعتقاد به رسالت پیامبر اکرم  و نیز امامت ائمه معصومین علیهم السلام از شرایطی است که در صورت وجود دعا مستجاب است

فرمود: خداوند می داند که ما در گرفتاریها به غیر او پناه نمی بریم و در پیشامدهاى سخت، جز بر او توکل نمی کنیم؛ هر وقت هم که درخواست کرده‏ایم ما را رد نکرده است. ترس ما این است که مبادا از این رویه دست برداریم که اگر اینگونه شد خداوند نیز رفتار خود را تغییر خواهد داد

أَبی علیِّ بنِ راشِد نقل می کند:

مقدارى مال نزد من آوردند. قبل از اینکه من نامه‏ها (فهرست اجناس) را بررسی کنم پیکى از طرف امام علیه السّلام آمد که آنها را خدمت ایشان بفرستم پیغام هم داده بود که فلان دفتر را نیز بفرست.

در منزل من ابدا دفترى وجود نداشت با این که احتمال وجود آن دفتر را در منزلم نمی دادم؛ ولى می دانستم که امام هر چه بفرماید یک واقعیت است بنابراین شروع کردم به جستجو برای یافتن آن؛ اما چیزى نیافتم؛. همین که پیک امام آماده برگشتن شد گفتم: بایست! بعضی از بارها را گشودم دفترى به چشمم خورد که تا آن لحظه از آن اطلاعى نداشتم دفتر را هم خدمت آن جناب فرستادم.[ 6

نکته:

همیشه به یاد داشته باشیم سخنی که ثابت شد از امام معصوم است بیان واقعیت است و اگر اشکال و اشتباهی در آن به نظر می آید این نقص در علم و درک ماست. به عبارت دیگر اشکال از سوی ماست نه از آن سو.

على بن مهزیار که اهل ایران و فارس زبان است نقل می کند: خدمت حضرت هادى علیه السّلام رسیدم قبل از اینکه من لب به سخن بگشایم آن جناب به زبان فارسى با من صحبت کرد.[7]

نکته:

برخی به غلط گمان می کنند که چون رسول خدا و امامان معصوم علیهم السلام عرب هستند و به زبان عربی سخن می گفته اند پس حوزه رسالت و هدایت آنها عربها هستند. غافل از این که حوزه رسالت پیامبر خدا و به تبع ایشان، محدوده امامت و هدایت امامان معصوم علیهم السلام فراتر از زمانها و زمینهای مربوط به قوم عرب است. آنها مامورند تا نوع بشر را تا قیامت هدایت کرده و راهنمایی کنند. کراماتی از این دست، نشان از محصور و مخصوص نبودن حوزه رسالت و امامت در عربها و در همان مقطع زمانی خاص است.

پی نوشت:

1.الارشاد، ج2، باب 27. منابعی مانند مصباح کفعمی، 2/599، مصباح المجتهد، 737 و مناقب ابن شهرآشوب، 4/227 ، روز دوم رجب سال دویست و چهارده را روز ولادت آن حضرت ذکر کرده اند.

2.مناقب آل أبی طالب، ج 4 ، ص 401 .

.3.معانی الأخبار، ص 65 .

 4.الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد، ج‏2، ص، 300.

.5امالی شیخ طوسی، ص 285.

6بصائرالدرجات، ج1 ، ص249.

.7همان، ص 333.

 

۱۷ مهر ۹۳ ، ۲۱:۱۰ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
قلم طلایی

ویژه نوروز بندگی

عید مشترک همه ادیان

جهان امروزی، جهان اختلاف و نزاع و درگیری بین انسان هاست. از همین رو باید با پیدا کردن اشتراکات جهانی و تمرکز بر روی آن، قدری از التهابات کاست.

یکی از اشتراکات مهم بین بسیاری از انسان ها، دین دار بود آن هاست. امروزه بسیاری از انسان‌ها را پیروان ادیان الهی تشکیل می‌دهند. در میان ادیان آسمانی، اسلام، مسیحیت و یهودیت، ادیانی ابراهیمی هستند و انعکاس مقام والای توحیدی حضرت ابراهیم (علیه السلام) را می‌توان به وفور در قرآن و حتی تورات و انجیل هم مشاهده کرد. لذا ما می‌توانیم حضرت ابراهیم (علیه السلام)را پدر مشترک و مرکز تجلیگاه دین الهی و وسیله ی نزدیکی و اتحاد با یکدیگر قرار دهیم.

به عنوان نمونه، خداوند در قرآن کریم درباره ی ایشان می‌فرماید:

(به یاد آورید) زمانی که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمایش فرمود و او از عهده ی همه ی آن‌ها بر آمد، خداوند فرمود من تو را برای مردم امام قرار دادم ... (البقرة/124)

همچنین در تورات آمده:

000 و خداوند به ابراهیم چنین گفت: پیمان من با تو این است که پدر جمهور امت ها(2) بوده باشی ...

و همچنین در انجیل حضرت عیسی (علیه السلام)خطاب به قوم خود می‌فرماید:... پدر شما ابراهیم با دیدن دوران من خوشحال شد ...

لذا اگر ما پیروان ادیان آسمانی بتوانیم در شخصیت و دین فطری و الهی که به وسیله ی حضرت ابراهیم (علیه السلام)مطرح شده است، تفاهم به وجود آوریم، قطعا می‌توانیم با یکدیگر همزیستی مسالمت آمیزی داشته باشیم.

به طور مثالی عملی برای بهره گیری از این اشتراک و همزیستی مسالمت آمیز، قرآن کریم درباره ی آن حضرت می‌فرماید: او انسانی کاملا راستگو و راست کردار بود. (مریم/41)

از این توصیف، ما می‌توانیم این قضیه را به عنوان قانون و اصل مشترک دینی خودمان بپذیریم که همگی باید راستگو و راست کردار باشیم.

اما مگر ابراهیم خلیل پروردگار، چه کرده بود که چنین جایگاهی در تاریخ بشریت پیدا کرد؟! باز هم در این زمینه با مراجعه به کتب آسمانی و تاریخ متوجه می‌شویم ایشان در طول حیات خویش بارها مورد آزمایش‌های گوناگون الهی قرار گرفت و از همگی آن‌ها سربلند بیرون آمد. یکی از آن آزمایش‌های عظیم الهی که ابراهیم خلیل الرحمان از عهده ی آن هم برآمد و به مقام امامت نایل گشت، ذبح جگرگوشه ی خویش، یعنی اسماعیل (علیه السلام)بود. اعطای اسماعیل (علیه السلام)به ابراهیم (علیه السلام)از طرف خدا خود آزمایش دیگری بود که در سن پیری به آن حضرت عطا شده بود. اما با وجود این و علیرغم علاقه ی شدید ابراهیم (علیه السلام)به اسماعیل (علیه السلام)، او لحظه‌ای در اجرای فرمان پروردگار خویش درنگ نکرد. ولی تقدیر خداوند، غیر از این بود و چاقوی اطاعت الهی گلوی اسماعیل را ندرید.

باری از آن هنگام، این روز از طرف خدا برای همگان عید اعلام شد. عید قربان، عید اطاعت محض بنده در برابر مولای خویش است. بنابراین فقط مختص ما مسلمانان نیست. زیرا همه بنده ی اوییم و او مولای همه ی ما و ابراهیم (علیه السلام)هم از جانب او محل اشتراک و پدر ماست. پس همه ی عالمیان باید جشن قربان بر پا کنند ...

برگرفته از:

تکاپوی اندیشه‌ها (جلد 1) ، تألیف: مرحوم علامه محمد تقی جعفری (با تلخیص و اضافات)

۱۲ مهر ۹۳ ، ۱۲:۴۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
قلم طلایی

در سوگ یادگار کربلا

وصیت امام باقر(علیه السلام) در آخرین لحظات

 

شیخ کلینى در کتاب کافى به سند خود از امام رضا (ع) روایت کرده است که امام باقر (ع) به هنگام احتضار فرمود: هنگامى که به‏درود حیات گفتم زمین را برایم بشکافید و قبرى مهیا کنید پس اگر به شما گفتند براى رسول خدا(ص) لحد بوده است، تصدیق کنید. نگارنده: این فرمایش بدان دلیل بوده است که امام باقر (ع) شکافتن زمین را از برخى جهات بهتر مى‏دانسته اگر چه فضیلت لحد بالاتر بوده است.کلینى به سند خود از امام صادق (ع) نقل کرده است که فرمود: پدرم هر آنچه از کتب و سلاح و آثار و امانات انبیاء در نزد خود داشت، به من به ودیعت ‏سپرد. پس چون لحظه وفاتش فرارسید به من گفت: چهار شاهد فرابخوان. من چهار تن از قریش را دعوت کردم که یکى از آنان نافع مولاى عبدالله بن عمر بود.

پس به من فرمود: «بنویس این چیزى است که یعقوب فرزندانش را بدان وصیت کرد که اى فرزندانم خداوند دین را براى شما برگزید، پس نمیرید مگر آنکه تسلیم رضاى خداوند باشید.» و وصیت کرد محمد بن على به جعفر بن محمد و به وى فرمان مى‏دهد که او را به جامه بردى که هر جمعه در آن نماز مى‏خواند کفن کند و عمامه‏اش را بر سرش بندد و قبر او را چهار گوش و با فاصله چهار انگشت از زمین بلندتر قرار دهد و در موقع دفن بندهاى کفن او را باز کند. سپس به شهود فرمود: باز گردید خداوند شما را رحمت کند! امام صادق(ع) گفت: به پدرم گفتم: اى پدر! در این وصیت چه بود که بر آن شاهد طلب کردى؟ فرمود: پسرم! خوش نداشتم پس از من با تو به نزاع برخیزند به این بهانه که به تو وصیت نکرده‏ام و مى‏خواستم بدین وسیله حجت و دلیلى براى تو قرار داده باشم. در حقیقت امام (ع) مى‏خواست به این وسیله همگان بدانند که جعفر بن محمد (ع) ، وصى و جانشین و امام بعد از اوست. کلینى در کافى به سند خود از امام صادق (ع) نقل کرده است که فرمود: پدرم در وصیتش نوشته بود که وى را در سه جامه کفن کنم. یکى رداى جمره‏اى او بود که در روز جمعه با آن نماز مى‏خواند و دو پیراهن دیگر. پس به وى عرض کردم: چرا اینها را مى‏نویسى؟ فرمود: مى‏ترسم مردم با تو از در نزاع وارد شوند و بگویند او را در چهار یا پنج جامه کفن کن اما تو به گفتار آنان راه مرو.


عمامه خودم را بر سرم بند و البته عمامه را جزو کفن محسوب مکن بلکه عمامه از چیزهایى است که بدن را به آن مى‏پوشانند.کلینى در کافى به سند خود از امام صادق(ع) روایت کرده است که فرمود: پدرم روزى در ایام بیماریش به من گفت: پسرم گروهى از قریشیان ساکن مدینه را بدینجا فراخوان تا آنها را گواه بگیرم. من نیز چنین کردم. پس امام در حضور آنان به من فرمود: اى جعفر هنگامى که من دنیا را وداع گفتم مرا بشوى و کفن کن و قبرم را چهار انگشت ‏بالاتر از زمین قرار ده و بر آن آب بپاش. چون گواهان رفتند به پدرم عرض کردم: اگر مرا (در خلوت هم) به این کارها امر مى‏کردى، انجام مى‏دادم تا عده‏اى را به عنوان شاهد به نزدت بیاورم؟ فرمود: پسرم مى‏خواستم با تو نزاع نکنند. (یعنى در امامت و خلافت از پس من با تو نزاع نکنند و بدانند که تو وصى منى)

کلینى در کافى به سند خود از امام صادق(ع) نقل کرده است که فرمود: پدرم در وصیتش نوشته بود که وى را در سه جامه کفن کنم. یکى رداى جمره‏اى او بود که در روز جمعه با آن نماز مى‏خواند و دو پیراهن دیگر. پس به وى عرض کردم: چرا اینها را مى‏نویسى؟ فرمود: مى‏ترسم مردم با تو از در نزاع وارد شوند و بگویند او را در چهار یا پنج جامه کفن کن اما تو به گفتار آنان راه مرو. عمامه خودم را بر سرم بند و البته عمامه را جزو کفن محسوب مکن بلکه عمامه از چیزهایى است که بدن را به آن مى‏پوشانند. شیخ کلینى در کافى به سند خود نقل کرده است که امام باقر (ع) وصیت کرد که هشتصد درهم براى برگزارى مراسم سوگوارى او اختصاص دهند و این کار را از سنت مى‏دانست. زیرا پیامبر مى‏فرمود: براى خاندان جعفر طعامى فراهم آرید، آنان نیز به وصیتش عمل کردند


منبع : تیبان

 

۰۹ مهر ۹۳ ، ۱۲:۴۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
قلم طلایی

ازدواج کنید تا پولدار شوید

5  اثر مثبت در ازدواج

زندگى ، تلاشى براى رویاندن بذر وجود و شکوفاندن غنچه فطرت در مزرعه حیات است .آرامش روح ، در زندگى آمیخته به معنویت و خداجویى است .زندگى هشیاران ، اندیشه درباره سرمایه و سود ماندگار و نتیجه اخروى است ، سرمایه شان امید و ایمان و سودشان ، آرامش روح و روان است .زندگى غافلان به دو بخش تقسیم مى شود: نیمه اول به امید نیمه دوم ، نیمه دوم به حسرت نیمه اول !

آیا حیف نیست که زندگى بگذرد ، بى آنکه به بلوغ انسانى برسیم ؟

ازدواج ، سازنده و رشد دهنده است و روح تعاون و احساس مسئولیت را بر مى انگیزد وخداوند به  اقدام کنندگان به ازدواج ، وعده ی توسعه رزق می دهد . در این مقاله قصد داریم با آوردن مقدمه ای کوتاه ، به تاثیرات مثبت ازدواج ، که راهی جهت رسیدن به بلوغ انسانی است اشاره کنیم:

 1. آرامش :

ازدواج ، مایه ی آرامش فکرى و روحى جوان و احساس شخصیت و اعتماد به نفس مى شود و او را از بى عارى و بیکارى و بى برنامگى و ناامیدى مى رهاند و جلوى برخى گناهان را مى گیرد و موجب صیانت روحى و اخلاقى جوان مى شود. پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله ) نیز فرموده است :

من تزوج فقد احرز نصف دینه فلیتق الله فى النصف الباقى ،هر کس ازدواج کند ، نیمى از دین خود را نگه داشته است ، پس در نیمه باقى مانده ، از خداوند پروا کند و تقوا بورزد. (1)

وقتى اصل ازدواج تا این حد مهم ، کارساز ، گناه سوز ، مصلحت آفرین و مفسده زداست ، کمک به آن نیز اهمیت مى یابد و براى پدر و مادر، تلاش در این راه و فراهم کردن مقدمات و زمینه ی آن ، یک تکلیف محسوب مى شود و زدودن موانع و برطرف کردن دشواری هاى ازدواج ، و ترویج آسان سازى ازدواج و آسان گیرى در این زمینه به عنوان یک فرهنگ عمومى ، وظیفه به شمار مى آید.کسى که از بیم فقر و تنگدستى ازدواج نکند ، به خداوند بدگمان شده است ، خدایى که فرماید: اگر فقیر باشند ، خدا از فضل خویش ‍ آنان را بى نیاز و غنى مى سازد.

2.تلاش معاش :

ایجاد بستر مناسب و انگیزه ی قوى تر براى تامین معاش و در آمد ، از آثار مثبت دیگر ازدواج است . گرچه نباید بى حساب و بدون سنجش دست به ازدواج زد و لازم است که شرایط اقتصادى و توانایی هاى مالى هم لحاظ شود ، ولى وعده ی خداوند را نیز نباید فراموش کرد که قول داده است تنگدستى را به غنا تبدیل کند و جایى براى بیم از فقر باقى نگذارد. پس ایجاد روحیه ی توکل و اعتماد به لطف الهى ، بعد مثبت دیگرى از تشکیل خانواده است .

خداوند متعال ، ضمن دستور به ازدواج با دختران و جوانان شایسته و صالح مى فرماید:

ان یکونوا فقراء یغنهم الله من فضله و الله واسع علیم ،چنانچه تنگدست و فقیر باشند ، خداوند آنان را از فضل خویش بى نیاز و توانگر مى سازد ، خداوند وسعت بخش و داناست . (2)

از پیامبر اسلام (صلى الله علیه و آله ) روایت است که فرمود:

من ترک التزویج مخافه العیلة (الفقر) فقد ساء ظنه بالله عزوجل ان الله عزوجل یقول : ان یکونوا فقراء یغنهم الله من فضله

کسى که از بیم فقر و تنگدستى ازدواج نکند ، به خداوند بدگمان شده است ، خدایى که فرماید: اگر فقیر باشند ، خدا از فضل خویش ‍ آنان را بى نیاز و غنى مى سازد. (3)

در حدیث رسول خدا (صلى الله علیه و آله ) نیز توصیه شده که ازدواج کنید ، زیرا که براى شما روزى آورتر است:

اتخذوا الاهل فانه ارزق لکم .(4)

 3. احساس مسئولیت :

کسى که ازدواج نکرده است ، خود را آزاد حس مى کند و مسؤول نمى شناسد. در نتیجه ، استعدادها و خلاقیت هاى انسانى او هم بروز نمى کند. اما با ازدواج ، بار اداره ی زندگى را بر دوش مى کشد. این تعهد و احساس مسئولیت ، سازنده است . کلا هر نوع مسئولیت پذیرى ، انسان را به تلاش و آشکار ساختن استعداد و توانایى خویش وا مى دارد.

5.برنامه ریزى :

از سوى دیگر، حسابگرى ، نظم ، برنامه ریزى و به تعبیر روایات ، تقدیر معیشت لازمه به دوش کشیدن تعهد اداره یک زندگى مشترک و تامین همسر و فرزندان و تربیت شایسته اولاد است.از آنجا که تربیت نسلى با ایمان ، مؤدب ، سالم و موفق ، براى خود انسان نیز مایه ی آبرو و حیثیت اجتماعى است ، این رسالت سنگین نیز به نوع دیگرى توانایی هاى شخص را به مرحله ی ظهور و بروز مى رساند.

 5. حق شناسى :

ازدواج ، سبب مى شود که حقوق متقابل میان دو انسان پدید آید. این سازنده است . ارتباط هاى خانوادگى و پیوندهاى فامیلى ، دامنه این حقوق و وظایف اخلاقى و اجتماعى را گسترده تر مى سازد و سامان بخش روابط انسانى مى گردد.

کمک به ازدواج جوانان و تشکیل خانواده ، کمک به ساخته شدن انسان هاى مسئولیت پذیر ، مدیر و صالح است و یکى از راه هاى عمده و موفق مبارزه با گناه در جامعه ، تسهیل ازدواج است .

این، هم تکلیف والدین و افراد خیر و توانمند را سنگین مى سازد ، هم روشنگر راهى براى آنانى است که در اندیشه صلاح و سلامت قشر جوان جامعه اند ، هم وظیفه خود جوانان را در این زمینه روشن مى کند. با تقویت و ترویج و تسهیل این سنت نبوى ، بهتر مى توان با منکرات مقابله کرد و سدى در برابر هجوم فساد فرهنگى بیگانه پدید آورد.


پی نوشت ها :

 1.بحار الانوار، ج 100، (ص ) 219.

2.نور، آیه 32.

3.وسائل الشیعه ، ج 14، ص 24.

4.همان .

 

۰۳ مهر ۹۳ ، ۱۵:۲۹ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
قلم طلایی

امامی که در کودکی بر مَسند ولایت نشست

نهمین امام شیعه حضرت محمد بن علی بن موسی  علیهم السلام معروف به «جواد« می باشند. ولادت ایشان در سال 195 و در شهر مدینه می باشد . در مورد ماه آن اختلاف است در حالی که کلینی و مفید آن را ماه رمضان ذکر کرده اند. احمد بن عیاش الجوهری ( م 401) ماه رجب را انتخاب کرده و همین نظر رایج شده است . مادر ایشان «سبیکه توبیه» می باشد.(1)

امامت در کودکی:

حضرت جواد علیه السلام، هشت سالگی به امامت رسیدند و تا سن 25 سالگی یعنی ذی قعده سال 220 عهده دار این منصب الهی بودند. تعداد راویان از ایشان حدود 110 نفر است و از امام در حدود 250 حدیث (2) و 119 نامه (3) باقی مانده است.


پیش از امام جواد علیه السلام هر یک از ائمه اطهار علیهم السلام در هنگام رسیدن به امامت بالغ بودند و از جهت کودکی و بلوغ مشکلی در میان شیعیان به وجود نیامده بود . امام جواد علیه السلام اولین امامی هستند که در هنگام رسیدن به امامت کودک و نابالغ بودند. طرح همین مساله در محافل کلامی شیعه از همان هنگام آغاز و در سال 220 هنگام امامت حضرت هادی علیه السلام و نیز هنگام امامت امام زمان سلام الله علیه دوباره مطرح گردید.

 انشعاب در شیعیان:

در مواجه با مسأله بلوغ، گروهی از شیعیان به دنبال عبدالله بن موسی بن جعفربرادر حضرت رضا علیه السلام رفتند لکن هنگامی که او را از پاسخ دادن به مسائل خود عاجز یافتند ، وی را ترک نمودند.(4)

امام برای رفع استبعاد مخاطبین آیات نبوت را بیان فرمودند نه اینکه بخواهند حکم امامت را از آیات نبوت در بیاورند تا گفته شود که این استدلال قیاس است و ممکن است میان امامت و نبوت فرق باشد.


گروه دوم به جماعت «واقفیه» پیوستند . آنان بر امام هفتم متوقف شده و امام رضا علیه السلام را قبول نداشتند. واقفیه ابتدا بچه دار نشدن امام رضا علیه السلام را یکی از دلایل خود برای امامت ایشان ذکر می کردند. آنها اعلام می کردند امام نازا نخواهد بود! با به دنیا آمدن امام جواد علیه السلام استدلال آنان رنگ باخت . اینکه در روایات متعدد از امام هشتم می وانیم که مولود ایشان با برکت ترین مولود برای شیعه است اشاره به همین قضیه است. چرا که ولادت امام جواد علیه السلام بود که شیعه را از انحراف بزرگ و انشعاب تهدید آمیز واقفیه نجات داد. با این حال کودک بودن حضرت حضرت جواد در هنگام امامت بهانه ای برای پیوستن گروهی از شیعیان به دامن واقفیه شد. به نظر نوبختی آنان کسانی بودند که بلوغ را یکی از شرایط امامت می دانستند.(5)

گروه سوم که اکثریت شیعه را تشکیل می داد، افرادی بودند که امامت ایشان را قبول نموده بودند اما احیانا عده ای از آنان به دنبال دلایلی برای اطمینان قلبی بیشتر و شاید پاسخ به مخالفان می گشتند . استدلال امام جواد علیه السلام به قرآن کریم پاسخی محکم در این میان بود.علی بن اسباط به نقل کلینی (6) می گوید : هنگام دیدن ایشان در قد و قامتشان تامل می کردم تا بتوانم برای شیعیان، شمایل ایشان را حکایت کنم. در این حال بودم که امام نشستند و فرمودند : ای علی خداوند در مسأله امامت همانند مسأله نبوت استدلال می کند.


در قرآن، (در قصه حضرت عیسی علیه السلام) می فرماید : «و آتیناه الحکم صبیا»؛ و (در قصه حضرت یوسف علیه السلام) می فرماید: «و لما بلغ اشده»؛ و در مورد حضرت موسی علیه السلام[ می فرماید : «بلغ اربعین سنة در این روایت امام به سه آیه از قرآن کریم استدلال می‌کنند:

آیه نخست، در رابطه با نبوت عیسی بن مریم علیهماالسلام است که به تصریح قرآن کریم در همان کودکی به نبوت رسیده بود. (سوره مریم، آیه 12)

آیه دوم، در رابطه با نبوت حضرت یوسف علیه السلام است که به فرموده قرآن هنگامی که به بلوغ رسید نبوت به او داده شد. (سوره یوسف، آیه 22)

آیه سوم، در مورد حضرت موسی علیه السلام است که به فرموده قرآن کریم هنگام چهل سالگی به پیامبری رسید. (سوره احقاف، آیه 15)

اشاره حضرت به این نکته است که همانطور که در نبوت سن و بلوغ شرط نیست و همانطور که ممکن است کسی در چهل سالگی به پیامبری برسد ، احتمال رسیدن فردی در کودکی هم وجود دارد. گفتنی است که امام برای رفع استبعاد مخاطبین آیات نبوت را بیان فرمودند نه اینکه بخواهند حکم امامت را از آیات نبوت در بیاورند تا گفته شود که این استدلال قیاس است و ممکن است میان امامت و نبوت فرق باشد . (استدلال به قیاس گرچه در میان اهل سنت پذیرفته شده است لکن در فقه شیعه مقبول نمی باشد.)

به بیان دیگر،کسانی که در امامت ایشان تردید می کردند هیچ دلیل معتبری برای شرط بودن بلوغ امام در اختیار نداشتند و تنها، این امر را بعید می دانستند . امام برای آنکه این حالت تردید از ذهن آنها برطرف شود آیات نبوت را ذکر نمودند. بنابراین اگر در نقل دیگری هم در کتاب کافی(7) ملاحظه می کنیم که امام رضا علیه السلام از نبوت حضرت عیسی علیه السلام را برای جا انداختن امامت فرزندانشان استفاده نموده اند، توضیحش به همین بیان می‌باشد.اینکه در روایات متعدد از امام هشتم می خوانیم که مولود ایشان با برکت ترین مولود برای شیعه است اشاره به همین قضیه است. چراکه ولادت امام جواد علیه السلام بود که شیعه را از انحراف بزرگ و انشعاب تهدید آمیز واقفیه نجات داد .به نوشته نوبختی مساله یحیی بن زکریا و نبوت عیسی در شیرخوارگی و داستان یوسف علیه السلام و علم حضرت سلیمان علیه السلام از اموری بود که نشان می داد علم در حجت خدا به صورت لدنی است و بدون آموزش و یادگیری می‌باشد و به همین دلیل فرقی میان بالغ و غیربالغ وجود ندارد.(8)

حمایت معنوی بزرگان:

داستان جالبی در کتاب کافی وجود دارد که از احترام شدید جناب علی بن جعفر، عموی بزرگوار امام رضا علیه السلام با این آقا زاده نونهال که امامت شیعه را به عهده گرفته بود ، حکایت می کند. علی بن جعفر از ثقات حدیث و بزرگان بنی هاشم هنگامی که امام جواد علیه السلام را دید از جا پرید و دست حضرت را بوسید .

امام فرمودند: عمو بنشین خدا تو را رحمت کند .

عرض کرد: آقای من چگونه بنشینم در حالیکه شما ایستاده اید؟!

پس از رفتن حضرت یاران علی بن جعفر ایشان را ملامت کردند که چرا چنین رفتاری انجام دادی؟! گفت: ساکت باشید. سپس محاسنش را گرفت و گفت: اگر خدا این محاسن سفید را اهل نمی داند و این نوجوان را اهل می داند و او را به چنان مقامی می رساند ، آیا من باید فضیلت او را منکر شوم؟! ... (9)

بی تردید حمایتهای چنین بزرگانی، در تثبیت اجتماعی امامت حضرت در میان شیعیان تاثیر زیادی داشته است و نمی توان نقش آن را در این بحث نادیده گرفت.

 

پی نوشت:

1.نوبه» از مناطق سودان است، موسوعة التاریخ الاسلامی، 7/567

2. سیره پیشوایان، ص 562.

3. مکاتیب الائمة، جلد پنجم                                          

4. حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، ص 473.

5. فرق الشیعة، ص 88.

6. الکافی، 1/494.

7. همان،  1/323.

8. فرق الشیعة، ص 90.

9.الکافی، 1/ 322 .

 

۰۲ مهر ۹۳ ، ۲۲:۲۷ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
قلم طلایی

نقش آمریکا در تحمیل جنگ

پیروزی انقلاب اسلامی و سقوط شاه بنای استراتژی آمریکا در منطقه سوق‌الجیشی خلیج‌فارس، که بر دو ستون ایران شاهنشاهی و عربستان سعودی پی ریزی شده بود، فرو ریخت و این مسأله، مناسبات میان دو کشور ایران و عراق را دستخوش تغییر و تحول کرد.

به این ترتیب که موازنه نسبی قوا که تا پیش از انقلاب بین ایران و عراق حاکم بود، تغییر کرد و با پیدایش خلاء قدرت در منطقه، موج اسلام‌خواهی می‌توانست ثبات مطلوب آمریکا در منطقه را مورد تهدید جدی قرار بدهد. در نتیجه، لازمه تأمین منافع آمریکا و غرب، اعاده نظم پیشین در منطقه بود. طرح رویکرد آمریکا به رژیم عراق نیز تنها در چنین چارچوبی قابل درک است. البته کارتر و استراتژیست او «برژینسکی» و دیگر استراتژیست‌های همفکر وی در هیأت حاکمه ایالات متحده، همزمان با کار روی سناریوی برقراری تماس محرمانه با دولتمردان عراق، پروژه دیگری را نیز در دستور کار خود قرار داده بودند و آن طراحی و اجرای یک کودتای نظامی سریع توسط عوامل سلطنت‌طلب باقی مانده در ارتش ایران بود.

آنان پس از تکمیل طرح این عملیات به سراغ «شاهپور بختیار» نخست‌وزیر فراری رژیم سلطنتی- که در پاریس زندگی می‌کرد - رفتند و رهبری سیاسی صوری عملیات براندازی نظام جمهوری اسلامی را به وی محول کردند. در داخل کشور نیز شبکه‌ای از عناصر برگزیده برای اجرای عملیات موسوم به شبکه «نیما» تشکیل شد. این شبکه به سرعت دست به کار عضوگیری و شناسایی اهداف عمده در تهران و قم و توجیه و مسلح کردن خود شد. در کتاب «آغاز تا پایان»‌در بررسی وقایع سیاسی - نظامی جنگ، آمده است که اعضای شبکه نیما علاوه بر نیروی هوایی، در قالب یگان‌ها و نیروهای ارتش حضور داشتند و مهمترین اهداف آنان بمباران و حمله به چهار مرکز مهم بود: حسینیه جماران، مجلس شورای اسلامی، پایگاه‌های سپاه و شهر قم.

ملاقات پنهانی در اردن:

در چنین شرایطی در تیر ماه سال 59، برژینسکی از سوی «کارتر» رئیس جمهور وقت آمریکا راهی کشور اردن شد تا تحت شدیدترین تدابیر امنیتی و با رعایت نهایت جوانب پنهان‌کاری با صدام حسین ملاقات کند. ملاقات محرمانه صدام حسین و برژینسکی در مرز اردن، به منزله چراغ سبز آمریکا به عراق، برای آغاز جنگ بود و اینکه در صورت حمله به ایران، مورد حمایت آمریکا قرار خواهد گرفت. این ملاقات سه ماه پس از تجاوز عراق به ایران افشاء شد. زمانی که ماشین جنگی صدام در سرزمین‌های اشغالی زمین‌گیر شده بود، «طارق عزیز» معاون وقت نخست وزیر عراق سفری به فرانسه کرد و در گفت وگو با مجله فیگارو خبر ملاقات محرمانه صدام و برژینسکی را اعلام کرد. در بخشی از مقاله ترجمه شده فیگارو که 17 آذر 59 در روزنامه انقلاب اسلامی به چاپ رسیده آمده است:

جریان جنگ ایران و عراق، در واقع از ژوئن گذشته (تیر ماه 59) زمانی آغاز شد که برژینسکی به اردن سفر کرد و در مرز دو کشور اردن و عراق با شخص صدام ملاقات کرد. او قول داد که از صدام حسین کاملاً حمایت کند و این امر را تفهیم کرد که آمریکا با آرزوی عراق در مورد شط‌العرب (اروندرود) و احتمالاً برقراری یک «جمهوری عربستان»‌در این منطقه (استان خوزستان) مخالفت نخواهد کرد. سرانجام کلیه اقدام‌ها به کشاندن عراق به جنگ علیه ایران منجر شد.» صرف‌نظر از این بیان، «کارتر» پیش‌تر نیز وعده‌های فریبنده‌تری به رهبر ماجراجوی بعثی داده بود. وعده‌هایی همچون موافقت ایالات متحده با ایفای نقش عراق به عنوان ژاندارم آمریکا در خلیج‌فارس. اگرچه ملاقات‌های پی‌درپی نمایندگان آمریکایی با صدام در ابتدا پیش از آنکه هدف برافروختن آتش یک جنگ نظامی را در منطقه استراتژیک خلیج‌فارس داشته باشد، به دنبال اجرای موفقیت یک کودتای نظامی در ایران بود.‌ «کارتر» پروژه کودتا را در صدر اولویت‌های خود قرار داده بود. لذا برنامه‌ریزان امنیت ملی کاخ سفید، «تهاجم نظامی عراق» را به عنوان راه‌حل جایگزین در نظر گرفته بودند.

کودتای شبکه نیما:

سرانجام نیروهای ارتش عراق با برنامه‌ریزی ایالات متحده عملیات براندازی در قالب کودتا را آغاز کردند. نیروهای ارتش عراق برای سردرگم ساختن مقامات تهران و فراهم آوردن شرایط برای عناصر کودتاچی در مرداد 59 در 20 نقطه مرزی اقدام به ایجاد درگیری کردند. اما آنها توان نیروهای انقلابی ارتش و خصوصاً سپاه پاسداران را در برنامه‌ریزی‌های خود لحاظ نکرده بودند. این شد که اعضای «شبکه نیما» به شکل غیرمنتظره‌ای توسط نیروهای انقلابی ارتش و سپاه دستگیر شدند و برنامه کودتا شکست خورد و پروژه اول علیه جمهوری اسلامی به نتیجه نرسید. لذا در همین زمان عناصر باقیمانده کودتاچیان به خاک عراق فرار کردند و سران عراقی نیز همزمان بر حجم تحرکات سیاسی دیپلماتیک خود با کاخ سفید افزودند.

آغاز توطئه جنگ:

در پی شکست کودتا، ارتش عراق عملیات مهندسی وسیعی را در مجاورت مرزهای جنوبی و غربی ایران آغاز کرد. از آماده‌سازی پل‌های شناور نظامی در کرانه غربی «اروند رود»‌گرفته تا احداث کانال‌ها و سنگرهای بتن آرمه در مجاورت مرزهای میانی و شمالی.

یگان‌های اکتشافی و عملیاتی ارتش عراق نیز با حمایت‌های آمریکا تحرکات خود را آغاز کردند. عملیات پیچیده‌ و انبوه ماشین جنگی صدام آن‌چنان چشمگیر و حساسیت برانگیز بود که فرماندهان رده بالای نیروهای سپاه پاسداران و ارتش را واداشت تا از بنی‌صدر به عنوان جانشین فرمانده کل قوا، خواستار تشکیل جلسه‌ای اضطراری، برای بررسی انگیزه‌های تحرکات ارتش بعث در مرز مشترک و اتخاذ تدابیر فوری و ضروری، برای مقابله با هر گونه تهدید خارجی از ناحیه مرزهای غرب و جنوب کشور شوند. سرانجام این جلسه در تاریخ 24 مرداد 59 در کرمانشاه تشکیل شد. حاج «احمد متوسلیان» فرمانده وقت سپاه مریوان و از حاضران در آن نشست نظامی روایت می‌کند (این روایت در کتاب «روز تندر»‌و آذرخش مهاجر چنین نقل شده است): «من دقیقاً یادم هست که یک ماه قبل از شروع جنگ، جلسه‌ای در «اتاق جنگ» لشکر 81 زرهی کرمانشاه به ریاست بنی‌صدر تشکیل شد. در این جلسه آقایان «ظهیرنژاد» و «صیاد شیرازی» به همراه فرماندهان ارتشی 30 منطقه نظامی از استان‌های آذربایجان غربی، کردستان ،کرمانشاه و نیز برادران «مرتضی رضایی» (فرمانده کل وقت سپاه ) و «محمد بروجردی» (فرمانده سپاه غرب کشور) به اتفاق مسئولان سپاه در کل مناطق غرب حضور داشتند. در این جلسه، فرمانده سپاه قصر شیرین، به مسأله عدم آمادگی دفاعی نیروهای مسلح اشاره کرد و گفت: از این حیث نیروهای ما کمترین آمادگی رزمی ندارند. در صورتی که ارتش عراق، از خیلی وقت پیش شروع به ساختن استحکامات نظامی خودش کرده و در حاشیه مرز دارد سنگرهای بتنی می‌سازد. بعد هم ایشان به تفصیل به وضعیت بد نیروهای ارتش از این لحاظ و نیز، حملات مکرر ارتش عراق به پاسگاه‌های مرزی ما اشاره کرد. نهایتاً از بنی‌صدر سؤال کردیم؛ اگر به احتمال یک درصد عراق به ایران حمله کند، شما چه تدبیری برای دفاع دارید؟ بنی‌صدر گفت: «عراق هرگز جرأت چنین کاری را ندارد!» این بار برادر بروجردی گفت: «آقای رئیس جمهور! اگر به احتمال یک در هزار، عراق به ایران حمله کند و فرضاً بخواهد در غرب جلو بیاید و شهر قصرشیرین را بگیرد، شما برای مقابله با چنین مسأله‌ای چه تدبیری دارید؟

بنی‌صدر مجدداً گفت: «عراق هیچ وقت چنین غلطی نمی‌کند. برای اینکه هم در سطح بین‌المللی و سیاست جهانی محکوم می‌شود و هم امنیت داخلی خودش به خطر می‌افتد. برهمین اساس، عراق خودش را به خطر نمی‌اندازد.

بنی‌صدر در حالی چنین قرائتی از وضع موجود داشت که صدام اهداف خود را برای تجاوز به ایران از پیش تعریف کرده بود. حاکمیت بر اروندرود، جداسازی استان نفت‌خیز خوزستان از ایران و براندازی حکومت جمهوری اسلامی، لذا در حالی که عراق 12 لشکر شامل 5 لشکر پیاده، 5 لشکر زرهی و 2 لشکر مکانیزه و همچنین 15 تیپ مستقل به اضافه تیپ10 گارد ریاست جمهوری و نیز نیروهای تحت امر گارد مرزی خود که شامل 20 تیپ مرزی می‌شد را آماده تجاوز به خاک ایران می‌کرد، بنی‌صدر احتمال چنین عملی را نیز نمی‌د‌اد. سرانجام در 31 شهریور 1359، رژیم توسعه‌طلب و جنگ افروز بغداد با چراغ سبزهای کارتر و برنامه‌ریزی استراتژیست‌های کاخ سفید، عملیات تهاجم سراسری خود را به خاک ایران اسلامی آغاز کرد.

منابع و مآخذ:

- برگرفته از کتاب روز تندر، مرور تحولات سیاسی، اجتماعی از مشروطه تا تجاوز عراق ، انتشارات موسسه شهید آوینی

- آغاز تا پایان، بررسی وقایع سیاسی - نظامی جنگ ، مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ سپاه

- گذری به دو سال جنگ ، دفتر سیاسی سپاه

محمد رضا اسد زاده - همشهری آنلاین

 

۰۲ مهر ۹۳ ، ۱۵:۰۰ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
قلم طلایی